شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
رنج بیهوده
رهی معیری
رهی معیری( چند قطعه )
97

رنج بیهوده

خائنین اهل وطن را مایه دردسرند
جمله همچون خار گل باشند و خار بسترند
گوشها را در زمان حق شنیدن پنبه اند
چشمها را در مقام راه دیدن نشترند
همچو رهزن هرکه را یابند دور از قافله
از تنش سر می برند، از کیسه اش زر میبرند
بی جهت بازیچه اغراض اینان گشته اند
ساده لوحانی که هم خوش بین و هم خوش باورند
تا که دفع شرشان از بهر ما مشکل شود
دشمنان ما، عموما دوست با یکدیگرند
تا که هی گردد دل دزدان غارتگر قوی
این جماعت حامی هر دزد و هر غارتگرند
محو استقلال این کشور بود امری محال
دشمنان ما درین ره رنج بیخود می برند