شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شنیدن عاشق سخن معشوق را
اوحدی
اوحدی( منطق العشاق )
108

شنیدن عاشق سخن معشوق را

برید دوست چون آورد نامه
درید آن عاشق از اندوه جامه
سلامی دید، دور از هر سلامت
حدیثی سر به سر جنگ و ملامت
بدانست از سواد نامهٔ دوست
فراغ خاطر خود کامهٔ دوست
به دل گفتا: بکن زین کار دندان
جفا بر خود مکن چندین که چندان
دل آن بی وفا در بند ما نیست
دگر بارش سر پیوند ما نیست