شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲۵۰
اوحدی
اوحدی( غزلیات )
37

غزل شمارهٔ ۲۵۰

ز بلبل بوستان پر ناله و فریاد خواهد شد
که صحرا سبز و گلها سرخ و دلها شاد خواهد شد
عروس گل ز اطراف چمن در جلوه می آید
بیا، گو: بلبل مشتاق اگر داماد خواهد شد
ز بس کالحان داودی ز مرغان عزیمت خوان
به گوش من رسید، امشب زبورم یاد خواهد شد
چنان می نالم از سودای آن گل چهره هر صبحی
که از نالیدن من عندلیب استاد خواهد شد
ز عشق روی آن لیلی من ار مجنون شوم شاید
که گر شیرین ببیند روی او فرهاد خواهد شد
نه تنها آبرویم برد و در جانم فگند آتش
که خاکم کرد و خاکم نیز هم بر باد خواهد شد
گرفتم کاوحدی آزاد گشت از هر که در عالم
ز بند او نمی دانم که چون آزاد خواهد شد؟