شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
سیب ها و قلب ها
نادر نادرپور
نادر نادرپور( گیاه و سنگ نه، آتش )
140

سیب ها و قلب ها

ناخن کبود برق
روی شیشه ی شکسته ی افق کشیده شد
چندشی درخت های لخت را فراگرفت
خال سرخی از نگاه برق
روی گونه ی سپید سیب ها چکید
گونه ی سپیدشان تلألو طلا گرفت
ای فروترین و برترین فروغ
ای طلیعه ی بهشتی و جهنمی
پس چه وقت خال سرخ می نهی
بر دل سیاه آدمی ؟
سیب ها رسیده اند
قلب ها هنوز ، نه
ای فروترین و برترین فروغ
پس چه وقت
پس چه وقت
پس چه وقت می دمی ؟