شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۹۷
مولوی
مولوی( غزلیات )
54

غزل شمارهٔ ۳۹۷

آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست
در شعاعش همچو ذره جان من رقصان شدست
مشتری در طالع است و ماه و زهره در حضور
یار چوگان زلف مه رو میر این میدان شدست
هر قدح کز می دهد گوید بگیر و هوش دار
هش که دارد عقل دارد عقل خود پنهان شدست
بزم سلطان است این جا هر که سلطانی است نوش
خوان رحمت گسترید و ساقی اخوان شدست
ساقیا پایان رسیدی عشق را از سر بگیر
پا چه باشد سر چه باشد پا و سر یک سر شدست