شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۱۹۲
مولوی
مولوی( غزلیات )
44

غزل شمارهٔ ۳۱۹۲

لا یغرنک سد هوس عن رایی
کم قصور هدمت من عوج الارآء
اشتهی انصح لکن لسانی قفلت
اننی انصح بالصمت علی الاخفاء
این همه ترس و نفاق و دودلی باری چیست
نه که در سایه و در دولت این مولایی؟!
بیم ازان می کندت، تا برود بیم از تو
یار ازان می گزدت، تا همه شکرخایی
شمس تبریز شمعیست که غایب گردد
شب چو شد روز چرا منتظر فردایی؟!