شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲۸۰۶
مولوی
مولوی( غزلیات )
40

غزل شمارهٔ ۲۸۰۶

آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه ای
آفتاب او نهشت اندر دو عالم سایه ای
آفتاب و چرخ را چون ذره ها برهم زند
وز جمال خود دهدشان نو به نو سرمایه ای
عشق و عاشق را چه خوش خندان کنی رقصان کنی
عشق سازی عقل سوزی طرفه ای خودرایه ای
چشم مرده وام کرده جان ز بهر عشق او
ز آنک در دیده بدیده جان از آن سر پایه ای
قهر صد دندان ز لطفش پیر بی دندان شده
عقل پابرجا ز عشقش یاوه و هرجایه ای
صد هزاران ساله از هست و عدم زان سوتری
وز تواضع مر عدم را هست خوش همسایه ای
کوه حلمی شمس تبریزی دو عالم تخت تو
بر نهان و آشکارش می نگر از قایه ای