شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۷۸۵
مولوی
مولوی( غزلیات )
75

غزل شمارهٔ ۱۷۸۵

بیا بیا دلدار من دلدار من
درآ درآ در کار من در کار من
تویی تویی گلزار من گلزار من
بگو بگو اسرار من اسرار من
***
بیا بیا درویش من درویش من
مرو مرو از پیش من از پیش من
تویی تویی هم کیش من هم کیش من
تویی تویی هم خویش من هم خویش من
***
هر جا روم با من روی با من روی
هر منزلی محرم شوی محرم شوی
روز و شبم مونس تویی مونس تویی
دام مرا خوش آهویی خوش آهویی
***
ای شمع من بس روشنی بس روشنی
در خانه ام چون روزنی چون روزنی
تیر بلا چون دررسد چون دررسد
هم اسپری هم جوشنی هم جوشنی
***
صبر مرا برهم زدی برهم زدی
عقل مرا رهزن شدی رهزن شدی
دل را کجا پنهان کنم
در دلبری تو بی حدی تو بی حدی
***
ای فخر من سلطان من سلطان من
فرمان ده و خاقان من خاقان من
چون سوی من میلی کنی میلی کنی
روشن شود چشمان من چشمان من
***
هر جا تویی جنت بود جنت بود
هر جا روی رحمت بود رحمت بود
چون سایه ها در چاشتگه
فتح و ظفر پیشت دود پیشت دود
***
فضل خدا همراه تو همراه تو
امن و امان خرگاه تو خرگاه تو
بخشایش و حفظ خدا حفظ خدا
پیوسته در درگاه تو درگاه تو