شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۷۳
مولوی
مولوی( غزلیات )
115

غزل شمارهٔ ۱۷۳

از یکی آتش برآوردم تو را
در دگر آتش بگستردم تو را
از دل من زاده ای همچون سخن
چون سخن آخر فروخوردم تو را
با منی وز من نمی داری خبر
جادوم من جادوی کردم تو را
تا نیفتد بر جمالت چشم بد
گوش مالیدم بیازردم تو را
دایم اقبالت جوان شد ز آنچ داد
این کف دست جوامردم تو را