شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۶۸۱
مولوی
مولوی( غزلیات )
55

غزل شمارهٔ ۱۶۸۱

من از این خانه به در می نروم
من از این شهر سفر می نروم
منم و این صنم و باقی عمر
من از او جای دگر می نروم
به خدا طوطی و طوطی بچه ام
جز سوی تنگ شکر می نروم
یک زمانی که ز من دور شود
جز که در خون جگر می نروم
گر جهان بحر شود موج زند
من به جز سوی گهر می نروم
بلبل مستم و در باغ طرب
جز به سوی گل تر می نروم
در سرم بوی میی افتاده ست
تا چو می جز که به سر می نروم
این چنین باغ و چنین سرو و چمن
جای آن هست اگر می نروم