شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
روزن قفس
محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کدکنی( زمزمه ها )
92

روزن قفس

تو را چو با دگران یار و همنفس بینم
بهار خویش به تاراج خار و خس بینم
ز باغبانی خود شرمساریم این بس
که چون تو دسته گلی را به دست کس بینم
روا مدار خدایا که من در این گلزار
هوای عشق تماشاگه هوس بینم
شکوفه روی منا برگ آن بهارم نیست
که شاخسار گل از روزن قفس بینم
بیا که چون سحرم بی تو یک نفس باقی است
مگر چو آینه رویت در این نفس بینم