شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۸۶ - و من الطبقة الثانیة ایضاً ابوبکر وراق ترمذی
خواجه عبدالله انصاری
خواجه عبدالله انصاری( طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات )
62

بخش ۸۶ - و من الطبقة الثانیة ایضاً ابوبکر وراق ترمذی

نام وی محمدبن عمر الحکیم الترمذی، باصل از ترمذ بوده و تربت وی آنجاست، و ببلخ بودی، خال بوعیسی ترمذی‌ایذ صاحب مسند احمد خضرویه٭ دیده و باوی صحبت کرده و با محمد سعد ابراهیم زاهد صحبت کرده و نیز باحمد عمر خشنام بلخی و جز ازیشان. ویرا کتب است مشهور، درانواع ریاضات و معاملات و ادب و زهد.
شیخ الاسلام گفت: هر که را باید کی ویرا بشناسد، گوی! کتاب عالم و متعلم وی فرونگر. تا به بینی. وی توریة و انجیل و زبور و کتب آسمان خوانده بود، و ویرا دیوان شعر است. وی گفت: که دولت دین در تقوی است، و گفته که تقوی عاقبت ایمانست.
شیخ الاسلام گفت: که تقوی درین رویت ایمانست چون آن بشود، ایمان ضایع است تقوی پرهیز بود دایم، و ترس دایم بود، کسی که بربیم بنه گذشته بود، اقتدا نشاید باو صحبت مدارید، باید که مشاهدات ترا از بیم بگرداند نه دلیری.
وی حکم بود عارف نه صوفی. صوفی چیزی دیگری است، و گفت: عالم فرود از سخن خویشست و حکیم با سخن خویش است برابر، و عارف و محقق ورای سخن خویشست. بوبکر وراق امام روزگار خود بوده. بوالقسم. حکیم اسحق بن محمد اسماعیل
حکیم اسحق بن محمد اسماعیل سمرقندی، و گویند نام وی احمد بن اسماعیل، از مشایخست صحبت کرده بود بابوبکر وراق و ویرا نخست نیکو در معاملات و عیب نفس و آفات اعمال و معرفت زمان. وی گفته: که ار پس مصطفی پیغامبری روا بودید در ایام ما آن بوبکر وراق بودی از علم وی و حکمت و شفقت وی بر خلق و عدم و انصاف.
شیخ الاسلام گفت بوبکر وراق عارف بوده صوفی. وی گفت: تصفیه عبودیة اثبات مجوسیة است و انکار ربوبیة.
شیخ السلام گفت: کی بوبکر صغدی ازین طایفه است شاگرد بوبکر وراق وی گوید کی: بوبکر وراق مرد کریم بود، خدای را بمزد کار نکردی که ور تعظیم کردی. شیخ الاسلام گفت: که بوبکر وراق را شاگرد بوده هاشمی سغدی از سغد سمرقند با او می‌بود تا مرگ، که بوبکر وراق گوید: که بوبکر وراق گوید: کی سخن افزونی دل سخت کند. شیخ الاسلام گفت: گه پیش ازو گفته‌اند: که خواب فراوان و خورد فراوان، و گفت فراوان، دل سخت کند. بوبکر وراق «گفت» که آن گفت فراوان در خیر و شر است. هم وی گفت: که سیاحت و سفر چه کنی، آنجای که ارادت تو در واخ شد، و سرو کار تو از آنجای برخاست آنجای در واخ دار، و بآنجاء باز بنشین تا تمام شود، و برین معنی بوالخیر تیناتی سخن گفته.
شیخ الاسلام گفت: هر که اکنون بسفر شود، بترک نماز و ترک مذهب بگفته بود، وی از عصمت بیرونست. ان اللّه مع الذین اتقوا والذین هم محسنون.
شیخ الاسلام گفت، که حسین تزمذی گوید: که با ابوبکر وراق می‌رفتم در راه، بریک سوی ردای وی حرف خادیدم، و بردیگر سوی میم. پرسیدم: که این چیست؟ گفت: آنرا نوشته‌ام، تا هرگه خابینم اخلاصم یاد آید و کی میم بینم، من و تم یاد آرید.
شیخ الاسلام گفت: کی اخلاص آن بود: که در معاملات بازو کسی بنه بینی و با خلق مروت بود تا ناگوار نبی «بر» آدم. و هم بوبکر وراق گفت:
که عارف نبود که علم معرفت گوید پیش ابناء دنیا. وی گفت: که مردمان سه‌اند: علما و امرا و قرا چون علماء تباه شود، فساد طاعت افتد، و چون فساد امرا بود، فساد معاش بود، و چون فساد قرا بود، فساد اخلاق بود. و هم وی گفت: که خضوع فاسقان به از صولت مطیعان. «و یحیی معاذ٭ گفت: انکسار العاصین خیر من صولت المطیعین».
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر گوید: کی محمد مسلم حصیر باف با مهمانی بود، با یوسف ترمذی، میزوان مشغول بود در چیزی. محمد مسلم گفت: زود باشید کی من کاری دارم. وی زاهد بود و عابد، دل وی به ورد معلق بود. یوسف خیاط گفت: باش و ترا جز ازان کاریست، کی اللّه پیش تو آرد، و تو نیز بران از خانه بیامدهٔ!
که باز خانه شوی. سی سالست تا من بران از خانه می‌بایم، کی بازخانه نشوم. بوبکر وراق گوید: که آن دو سخن بو یوسف مه بود از صد ساله عبادت محمد مسلم، بوبکر وراق گفت: ربما اصلی للّه رکعتین فانصرف منهما، و انما بمنزلة من یصرف عن السرقة من الحیا،