شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۲ - در نصیحت نفس مفلس
جامی
جامی( خردنامه اسکندری )
117

بخش ۲ - در نصیحت نفس مفلس

دلا دیدهٔ دوربین برگشای!
درین دیر دیرینهٔ دیرپای
ببین غور دور شباروزی اش!
به خورشید و مه، عالم افروزی اش!
شب و روز او چون دو یغمایی اند
دو پیمانهٔ عمر پیمایی اند
دو طرار هشیار و، تو خفته مست
پی کیسه ببریدنت تیزدست
به عبرت نظر کن که گردون چه کرد!
فریدون کجا رفت و قارون چه کرد!
پی گنج بردند بسیار رنج
کنون خاک ریزند به سر چو گنج
پی عزت نفس، خواری مکش!
ز حرص و طمع خاکساری مکش!
طلب را نمی گویم انکار کن،
طلب کن، ولیکن به هنجار کن!
به مردار جویی چو کرکس مباش!
گرفتار هر ناکس و کس مباش!