شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غروب
هوشنگ ابتهاج (سایه)
هوشنگ ابتهاج (سایه)( شبگیر )
189

غروب

درختی پیر
شکسته خشک تنها گم
نشسته در سکوت وهمناک دشت
نگاهش دور
فسرده در غروب مرده دلگیر
و هنگامی که بر می گشت
کلاغی خسته سوی آشیان خویش
غم آور بر سر آن شاخه های خشک
فروغ واپسین خنده خورشید
شد خاموس