شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
همواره عشق بی خبر از راه مي رسد
حسین منزوی
حسین منزوی( غزلیات )
175

همواره عشق بی خبر از راه مي رسد

همواره عشق بی خبر از راه مي رسد
چونان مسافري که به ناگاه مي رسد
وا مي نهم به اشک و به مژگان تدارکش
چون وقت آب و جاروي اين راه می رسد
اينت زهي شکوه که نزدت سلام من
با موکب نسيم سحرگاه مي رسد
با ديگران نمي نهدت دل به دامنت
چونانکه دست خواهش کوتاه مي رسد
ميلي کمين گرفته پلنگانه در دلم
تا آهوي تو کي به کمينگاه مي رسد!
هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شهر
وقتي که سيب نقره اي ماه مي رسد
شاعر! دلت به راه بياويز و از غزل
طاقي بزن خجسته که دلخواه مي رسد