شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
حسین منزوی
حسین منزوی( غزلیات )
133

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست

درياي شور انگيز چشمانت چه زيباست
آن جا كه بايد دل به دريا زد همين جاست
در من طلوع آبي آن چشم روشن
ياد آور صبح خيال انگيز درياست
گل كرده باغي از ستاره در نگاهت
آنك چراغاني كه در چشم تو برپاست
بيهوده مي كوشي كه راز عاشقي را
از من بپوشاني كه در چشم تو پيداست
ما هر دُوان خاموش خاموشيم ،‌ اما
چشمان ما را در خموشي گفت و گوهاست
ديروزمان را با غروري پوچ كشتيم
امروز هم زان سان ، ولي آينده ما راست
دور از نوازش هاي دست مهربانت
دستان من در انزواي خويش تنهاست
بگذار دستت راز دستم را بداند
بي هيچ پروايي كه دست عشق با ماست