شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۸۸
هلالی جغتایی
هلالی جغتایی( غزلیات )
71

غزل شمارهٔ ۱۸۸

برو، ای نرگس رعنا، تو باین چشم مناز
ناز را چشم سیه باید و مژگان دراز
از گل و لاله چه حاصل؟ من و آن سرو که هست
همه شوخی و کرشمه، همه حسن و همه ناز
آتشین روی من آرایش بزمست امشب
برو، ای شمع، تو در گوشه خجلت بگداز
ای خوش آن دم، که تو از ناز، سوی من آیی!
خیزم و بر کف پای تو نهم روی نیاز
ای که مهمان منی، ساغر و مطرب مطلب
هم باین سوز دل و ناله جان سوز بساز
تو گل روی زمینی و مه اوج فلک
همه حیران جمالت ز نشیب و ز فراز
ای شه حسن، باحوال هلالی نظری
که منم بنده مسکین، تو شه بنده نواز