شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
خواب خوب
حمید مصدق
حمید مصدق( سالهای صبوری )
104

خواب خوب

پس از توفان
پس از تندر
پس از باران
سرشک سبز برگ از شاخه های جنگل خاموش
می افتاد
نه بید از باد نه برگ از برگ می جنبید
شکاف ابرها راهی به نور می دادند
دوباره راه را بر ماه می بستند
و من همچون نسیمی از فراز شاخه ها پرواز می کردم
تو را می خواستم خوب ای خوبی
به دیدار تو من می آمدم با شوق با شادی
تو را می بینم ای گیسو پریشان در غبار یاد
تو با من مهربانتر از منی یا من ؟
تو با من مهربانی میکنی چون مهر مهر مهربانی با من
پس از توفان پس از تندر پس از باران
گل آرامش آوازی
به رنگ چشمهای روشنتدارد
نسیمی کز فراز باغ می اید
چه خوش بوی تنت دارد
من اینک در خیال خویش خواب خوب می بینم
تو می ایی و از باغ تنت صد بوسه می چینم