شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت حرمان
فریدون مشیری
فریدون مشیری( تشنه طوفان )
117

حکایت حرمان

من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن
با خون دل حکایت حرمان نگاشتن
عاشق نگشته ای و ندانی چه عالمی است
از دست دوست، سر به بیابان گذاشتن