شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
معراج
فریدون مشیری
فریدون مشیری( گناه دریا )
136

معراج

گفت: « آنجا چشمة خورشیدهاست، آسمان ها روشن ازنور و صفاست
موج اقیانوس جوشان فضاست.»؛ باز من گفتم که: «بالاترکجاست؟»
گفت:«بالاتر، جهانی دیگراست، عالمی کزعالم خاکی جداست
پهن دشت آسمان بی انتهاست»؛ باز من گفتم که: «بالاتر کجاست؟»
گفت: « بالاترازآنجا راه نیست، زانکه آنجا بارگاه کبریاست
آخرین معراج ماعرش خداست»!؛ باز من گفتم که: «بالاترکجاست»
لحظه ای در دیدگانم خیره شد، گفت: «این اندیشه هابس نارساست»!
گفتمش: «ازچشم شاعر نگاه کن، تا نپنداری که گفتاری خطاست؛
دورتر از چشمة خورشیدها؛ برتر از این عالم بی انتها؛
باز هم بالاتر از عرش خدا، عرصة پرواز مرغ فکر ماست»