شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
دست ها و دست ها
فریدون مشیری
فریدون مشیری( ابر و کوچه )
98

دست ها و دست ها

به دست های او نگاه می کنم
که می تواند از زمین
هزار ریشهٔ گیاه هرزه را برآورد
و می تواند از فضا
هزارها ستاره را به زیر پر درآورد
به دست های خود نگاه می کنم
که از سپیده تا غروب
هزار کاغذ سپیده را سیاه می کند
هزار لحظهٔ عزیز را تباه می کند
مرا فریب می دهد
تو را فریب می دهد
گناه می کند
چرا سپید را سیاه می کند؟
چرا گناه می کند؟!