شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
دیر و دور
فاضل نظری
فاضل نظری( گزیدهٔ اشعار )
107

دیر و دور

بعد از این بگذار قلب بی قراری بشکند
گل نمی روید، چه غم گر شاخساری بشکند
باید این آیینه را برق نگاهی می شکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند
گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه ام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند
شانه هایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تخته سنگی زیر پای آبشاری بشکند
کاروان غنچه های سرخ، روزی می رسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند