شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی
اقبال لاهوری
اقبال لاهوری( زبور عجم )
110

از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی

از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی
نزدیک تر از جانی با خوی کم آمیزی
در موج صبا پنهان دزدیده بباغ آئی
در بوی گل آمیزی با غنچه در آویزی
مغرب ز تو بیگانه مشرق همه افسانه
وقت است که در عالم نقش دگر انگیزی
آنکس که بسر دارد سودای جهانگیری
تسکین جنونش کن با نشتر چنگیزی
من بنده بی قیدم شاید که گریزم باز
این طره پیچان را در گردنم آویزی
جز ناله نمی دانم گویند غزل خوانم
این چیست که چون شبنم بر سینهٔ من ریزی