شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان
اقبال لاهوری
اقبال لاهوری( زبور عجم )
112

خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان

خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان
آتش خود بلند کن آتش ما فرونشان
میکدهٔ تهی سبو حلقه خود فرامشان
مدرسهٔ بلند بانگ بزم فسرده آتشان
فکر گره گشا غلام دین بروایتی تمام
زانکه درون سینه ها دل هدفی است بی نشان
هر دو بمنزلی روان هر دو امیر کاروان
عقل بحیله می برد ، عشق برد کشان کشان
عشق ز پا در آورد خیمهٔ شش جهات را
دست دراز می کند تا به طناب کهکشان