شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۵ - در میگساری
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( مثنویات )
105

شمارهٔ ۵ - در میگساری

می مخور ور خوری مدام مخور
جز شب آن هم میان شام مخور
عرق ساده به زکنیاک است
به ز مرفین و جرس و تریاک است
چون ز پنجه شدی به سال فزون
بایدت خورد گندمی افیون
این من از ده طبیب بشنیدم
خود ازو نیز چیزها دیدم
گر تو را نیست حال معده خراب
می توان خورد گاهگاه شراب
چون به دست آیدت شراب کهن
همره شام یک دو جام بزن