شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۶۵ - محشر خر
ملک الشعرای بهار
ملک الشعرای بهار( قصاید )
92

شمارهٔ ۶۵ - محشر خر

محشر خرگشت طهران ، محشر خر زنده باد
خرخری ز امروز تا فردای محشر زنده باد
روح نامعقول این خر مرده ملت ، کز قضا
هست هر روزی ز روز پیش خرتر، زنده باد
اندرین کشورکه تا سرزندگان یکسر خرند
گر خری تیزی دهد گو یند یکسر زنده باد
اسب تازی گر بمیرد از تاسف ، گو بمیر
اندر آن میدان که گویند ابلهان خر زنده باد
راه آهن گر بخواهی مرده ات بیرون کشند
در چراگاه وطن ، گو اسب و استر زنده باد
در محیطی کامتیازی نیست بین فضل و جهل
آن مکرر مرده باد و این مکرر زنده باد
گر کسی گوید که حیدر قلعهٔ خیبر گرفت
جای حیدر جملگی گویند خیبر زنده باد
ور کسی از خولی و شمر و سنان مدحی کند
جملگی گویند با اصوات منکر، زنده باد
آنکه گوید مرده باد امروز در حق کسی
رشوتی گر داد گوید روز دیگر زنده باد
از پی تغسیل و دفن مردمان زنده دل
مرده شو در این محیط مرده پرور زنده باد
در گلستانی که بلبل بشنود توبیخ زاغ
راح و ریحان مرده باد و خار و خنجر زنده باد
مردم دانای سالم مرده و اندر عوض
دولت زشت ضعیف زرد پیکر زنده باد