شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت مردی که گشایش میخواست و جواب رابعه به او
عطار
عطار( بیان وادی طلب )
115

حکایت مردی که گشایش میخواست و جواب رابعه به او

بی خودی می گفت در پیش خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای
رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت ای غافل کی این در بسته بود