شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
المقالة الرابعة
عطار
عطار( بخش چهارم )
101

المقالة الرابعة

پسر گفتش دلم حیران بماندست
که بی شه زادهٔ پریان بماندست
چو آن دختر محیّا و عزیزست
بگو باری بمن تا آن چه چیزست
که من نادیده او را در فراقش
چو شمعم جان بلب پُر اشتیاقش
پدر گفت این حکایة پیش او باز
عروسی جلوه داد از پردهٔ راز