شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۵۹۰
عطار
عطار( غزلیات )
56

غزل شمارهٔ ۵۹۰

ما ز عشقت آتشین دل مانده ایم
دست بر سر پای در گل مانده ایم
خاک راه از اشک ما گل گشت و ما
پای در گل دست بر دل مانده ایم
ناگهانی برق وصل تو بجست
ما ندانستیم و غافل مانده ایم
لاجرم از بس که بال و پر زدیم
همچو مرغ نیم بسمل مانده ایم
چون ز عشقت هیچ مشکل حل نشد
دایما در کار مشکل مانده ایم
عشق تو دریاست اما زان چه سود
چون ز غفلت ما به ساحل مانده ایم
کی تواند یافت عطار از تو کام
چون نخستین گام منزل مانده ایم