102
شمارهٔ ۴۰۰ - در مدیح
به خدایی که ذات لم یزلش
باشد از سر بندگان آگاه
دست صنعتش ز اقتدار نهد
بر سر آفتاب و ماه کلاه
زر فشاند ز صبح هر روزی
در خم این زمردین خرگاه
به رسولی که بد سبابهٔ او
سبب جامه خرقه کردن ماه
به امینی که آورید بدو
ز اسمان امر و نهی بی اکراه
به کتابی که تا بدو داریم
از گناهان به روز حشر گواه
به کلامی که مهر ایمانست
چیست آن لا اله الا الله
که اگر هست یا بخواهد بود
ملک و دین را نظیر همچو تو شاه
تا جهان باشد از تو نازان باد
رایت و چتر و تخت و تاج و کلاه