شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
مرثیه
احمد شاملو
احمد شاملو( مرثیه های خاک )
107

مرثیه

در خاموشیِ فروغ فرخ زاد
به جُستجوی تو
بر درگاهِ کوه می گریم،
در آستانه ی دریا و علف.
به جُستجوی تو
در معبرِ بادها می گریم
در چارراهِ فصول،
در چارچوبِ شکسته ی پنجره یی
که آسمانِ ابرآلوده را
قابی کهنه می گیرد.
. . . . . . . . . .
به انتظارِ تصویرِ تو
این دفترِ خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد خورد؟
جریانِ باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهرِ مرگ است. ــ
و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد.
پس به هیأتِ گنجی درآمدی:
بایسته و آزانگیز
گنجی از آن دست
که تملکِ خاک را و دیاران را
از اینسان
دلپذیر کرده است!
نامت سپیده دمی ست که بر پیشانی ِ آسمان می گذرد
ــ متبرک باد نامِ تو! ــ
و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را...
۲۹ بهمنِ ۱۳۴۵