شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
من مرگ را...
احمد شاملو
احمد شاملو( لحظه ها و همیشه )
103

من مرگ را...

اینک موجِ سنگین گذرِ زمان است که در من می گذرد.
اینک موجِ سنگین گذرِ زمان است که چون جوبارِ آهن در من می گذرد.
اینک موجِ سنگین گذرِ زمان است که چونان دریایی از پولاد و سنگ در من می گذرد.
در گذرگاهِ نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ باران سرودی دیگرگونه آغاز کردم
در گذرگاهِ سایه سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من.
در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
من برگ را سرودی کردم
سرسبزتر ز بیشه
من موج را سرودی کردم
پُرنبض تر ز انسان
من عشق را سرودی کردم
پُرطبل تر ز مرگ
سرسبزتر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم
پُرتپش تر از دلِ دریا
من موج را سرودی کردم
پُرطبل تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم.
آذرِ ۱۳۴۰