شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۸۲
عارف قزوینی
عارف قزوینی( غزل‌ها )
78

شمارهٔ ۸۲

با من این روح سبک سیر گرانجانی کرد
تنم از پای درآورد و رجزخوانی کرد
همچو سهراب مرا رستم غم کشت و سپس
چاک زد سینه و اظهار پشیمانی کرد
غم بویرانه دل کرد همان کار که اش
موکب شاهی با کلبه دهقانی کرد
آنچنان کز غرض شخصی ویران وطنی است
زندگی با من یکعمر غرض رانی کرد
حس من با من آن کرد که عالم دانند
مخبرالسلطنه با روح خیابانی کرد
ز محیط از چه کنم شکوه بهر جا که غمی
بود آورد دو دستی بمن ارزانی کرد
ز ورق راحت و آسایش و آرامش من
مرکز خائن و بی عاطفه طوفانی کرد
اجنبی پروری و روح خیانت کاری
چه بگویم که چه با کشور ساسانی کرد
داغدار است دل از دست ریاکاری شیخ
بس سیه کاری کین داغ به پیشانی کرد
قدر نشناسی یک ملتم این آخر عمر
بدر از شهر چو درویش بیابانی کرد
پرتو نور تجدد ز خیابان جدید
روح امثال خیابانی نورانی کرد
عارف از جاده راست قدم کج ننهاد
رفت و بس شکر که از باعث این بانی کرد
پیشرفت آنچه در این صفحه امیر لشکر
کرد از پرتو اقبال رضاخانی کرد