شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
باده فروش
رهی معیری
رهی معیری( چند تغزل )
104

باده فروش

بنگر آن ماه روی باده فروش
غیرت آفتاب و غارت هوش
جام سیمین نهاده بر کف دست
زلف زرین فکنده بر سر دوش
غمزه اش راه دل زند که بیا
نرگسش جام می دهد که بنوش
غیر آن نوش لب که مستان را
جان و دل پرورد ز چشمهٔ نوش
دیده ای آفتاب ماه به دست
دیده ای ماه آفتاب فروش؟